در حالت معمولی هدف محور نیست، بلکه مراجعه کننده را در طی روز تحت نظر قرار داده و مشکلات او را شناسایی میکند و از همانجا همراه با سوژه راه حلها را پیدا میکند.
بین کار کوچینگ و سوپروایزر میتواند مرزی وجود نداشته باشد.
کوچ بیشتر تمرکزش را روی رشد شخصی فرد قرار میدهد و سوپروایزر تمرکز روی مشکل فعلی دارد.

یک فرم از مشاوره فرآیندگرا با تمرکز عمده روی حرفه کسب و کار میباشد. هدف این نوع از کوچینگ اساسا توسعه حرفه خود برای به رسمیت شناختن نقاط قوت و تواناییهای خود و استفاده از آن برای رسیدن به موفقیت پایدار میباشد.
بر خلاف کارمشاوره، یک کوچ کسب و کار، هیچ راه حل مستقیمی به فرد ارائه نمیکند،بلکه او را در مسیر توسعه فردی و کسب و کار به صورت پایدار همراهی میکند.

در این روش کوچ به یک گروه کمک مینماید تا درباره موضوعی خاص، علم و یا هدفی با مشارکت هم کار کنند.
در این متد به خاطر نقطه نظرات، مسؤولیت پذیری و کار گروهی متفاوت، کار سختتر میباشد.
تفاوتها در گروه و پتانسیلهای گروه باعث تضاد و اختلاف نظر میگردد.

در این فاز متخصص کوچ مشکلات مشخص فرد و اهدافی را که به دنبال آن میباشد را پیگیری میکند.
از آنجایی که افکار و رفتار ما به صورت ناخوداگاه تحت تأثیرعادتها قرار دارد و این رفتارها در جامعه عرف شده است در حالت ابتدایی آنها را طبیعی میپنداریم لذا این یک پروسه سخت میباشد تا بتوانیم الگوهای ناهنجار را شناسایی کنیم، بنابراین در این مواقع متخصص کوچ میتواند یک راهنما باشد.

تغییرات در سازمان مثل سازماندهی جدید، حل مقاومتها، استراتژی جدید و تغییر پروسه
مدیریت در سازمان و همزمان توسعه و پیشرفت آن
ایجاد خلاقیت در زمان، افت توانایی کارمندان، افزایش خلاقیت، عدم انگیزه و موانع درونی افراد

Coach به عنوان پروسه رشد یا تحول در افکار و رویکردهای شما در کنارتان قرار میگیرد تا بتواند با توجه به قابلیتها و توانائیهایتان این فرصت را ایجاد نماید تا بهترین تصمیم را درجهت رشد کسب و کار و زندگی خود اتخاذ نمایید.